۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

حالم از کلمه حفظ نظام به هم میخوره (هشدار به علما)


 به من حق بدید اینجوری بنویسم آخه هر غلطی دلشون میخواد میکنن و بعد میگن به خاطر حفظ نظام صداشو در نیارید. نتیجه اش این می شه که تو زندان این مملکت به اصطلاح اسلامی به دختر و پسر تجاوز می کنن.

چون میدونن به خاطر حفظ نظام کسی صداشو در نخواهد آورد و اعتقاد دارند به خاطر حفظ نظام هر غلطی مجازه. این حفظ نظام نهایت سفسطه است و تحلیل و استدلال در این مورد ره به جایی نمیبره. این سفسطه گرها میگن که مردم اگه بمیرند، شکنجه بشند یا در زندان بهشون تجاوز بشه اصلا مهم نیست، مهم اینه که اصل نظام به خطر نیفته.

یکی از این آقایون علمایی که امروز خفه شده اند که مبادا اصل نظام به خطر بیفته جواب بده ببینیم آیا نظام برای مردم است یا مردم برای نظام اند؟ آیا دین برای سعادت و خوشبختی مردم است یا مردم باید به بند کشیده شوند تا حکومت دینی پا بر جا بماند؟

نمی خواد جواب بدید، از سکوت مرگبار شما پاسختون مشخصه. از اینکه فریاد مظلومانه الله اکبر هر شب مردم روی پشت بامها را شنیدید و کوچکترین عکس العملی نشان نداید مشخصه شد که شما مردم را می خواستید به خاطر اینکه بساط حکومت به اصطلاح دینی خودتان را بر گرده اونها سوار کنید.

ولی دیگه حناتون رنگی نداره. از این به بعد هر کدومتون که به هر نحوی دم از حفظ نظام بزنه به معنی حمایت از تجاوز در زندانها وضرب وشتم و کشتار مردم بی گناه در خیابانهاست. و همینجا بهتون هشدار میدم و اخطار می کنم اگر از این به بعد کلمه حفظ نظام رو دستاویز قرار بدید رسواتون خواهیم کرد.


سيدحسين شاهمرادي برادر همسر ترانه موسوی با دستاویز قرار دادن حفظ نظام از فاش ساختن ماجرای ترانه موسوی توسط کروبی انتقاد نمود


حسين شاهمرادي در نامه ای به جناب کروبی ضمن آنکه دیدار خود با ایشان و موضوع ترانه موسوی را تایید کرد با دستاویز قرار دادن حفظ نظام از فاش ساختن ماجرای ترانه موسوی توسط کروبی انتقاد نمود. شاهمرادی در نامه خود با انتقاد از رسانه های معترضین و بیان اینکه در قاموس آنها هدف، هر وسيله‌اي را توجيه مي‌كند و باكي نيست اگر وسيله خلاف آشكار اصولي باشد كه انقلاب اسلامي بر پايه آن شكل گرفته، به دفاع از دروغ پردازی رسانه به اصطلاح ملی در خصوص ماجرای ترانه موسوی پرداخت.

 

متن نامه برادر همسر ترانه موسوي: 

جناب آقاي كروبي

با سلام

سالياني است كه دلخوشم به ادامه درس و علم و كارهاي خرد فرهنگي، آن هم در حد بضاعت مزجاه، خسته از قيل و قال و دم بسته از هر حرف و حديث. گرچه در جواني در حاشيه بوده‌ام ليك موي سپيد چنان كرد كه از حاشيه‌نشيني نيز سخت بپرهيزم و بسنده كنم. به رَخت و پَخت خويش. اما اين روزگار رنگ‌آميز نمي‌گذارد و رسانه و بازي‌هاي رسانه و سوداي اين سو و آن سو، خلوتِ خلوت گزيدگان را به هم مي‌زند.

صفحه نخست آخرين شماره روزنامه اعتماد ملي و نوشته‌اي از يار قديم انقلاب و مبارز نستوه دوران ستم‌شاهي، براي من بهتي ديگر بود. براي من كه خود را شاگرد كوچك بزرگان انقلاب مي‌دانم و به تلمذ محضر بزرگان مباهات مي‌كردم، براي من كه خود را فرزند انقلاب مي‌پندارم و سرباز ولايت.

مانده‌ام سخت عجب، كه به كجا مي‌رويم؟ براي چه؟ و به چه كار؟ دو ماه دشوار سپري شده و رسانه‌هاي ايران و جهان با هرگرايش و سليقه‌اي، هر چه تير داشته‌اند در چله زبان نهاده‌اند و ذهن مردم صبور و مهربان ايران اسلامي را نشانه گرفته‌اند. از بركت اين هجمه و حمله فضاي سياسي امروز ملتهب شده و حرور تابستان را افزون و طاقت‌فرسا كرده است. چنانكه هدف، هر وسيله‌اي را توجيه مي‌كند و باكي نيست اگر وسيله خلاف آشكار اصولي باشد كه انقلاب اسلامي بر پايه آن شكل گرفته، باليده است. راه و روش طلبگي از آغاز راه و قدم اول، آموختن و پافشاري بر مكارم اخلاق است به خداباوري، به راستگويي و راست‌روي و به امانت و برائت، به عدالت و استعانت از خداوند يكتا در پاسداشت حرمت و حريم انسان، ليكن آنچنان منقلب است زمانه كه در كمال ناباوري پاره‌اي از عالمان نيز خواسته و ناخواسته در چنبر عدول از عدل گرفتار آمده‌اند و مردم به ويژه جوانان را مردد ساخته‌اند و طلبگان را رودرروي اين پرسش نشانده‌اند كه مبادا عالم بي‌عمل با شيم و نحل بي‌عسل!

جناب آقاي كروبي!

دو ماه از انتخابات دوره دهم مي‌گذرد و نتيجه آن معلوم شده و افراداز هر گروه و با هر پسند، حفظ نظام را كه حضرت مرادمان آن را اوجب واجبات خواند به نسيان سپرده‌اند و بر طبل خويش مي‌كوبند. سماجت از دو طرف ادامه دارد و هر كس براي بالا نشاندن حرف خود به هر چه دست مي‌اندازد و به هر كار توسل مي‌جويد حتي اگر طرح موضوعات غيردقيق و صحيح باشد، افكار عمومي را تحريك كند و حيثيت افراد مومن و حرمت حريم شخصي آدميان نقض شود.

در مقدمه اين نوشته گفتم و مكرر و موكد مي‌كنم كه اين فرزند انقلاب و اين طلبه كوچك ديرسالي است كه عطاي سياست را به لقايش بخشيده و به كار خود است.

نمي‌دانم و نمي‌گويم كه آراء شما چه بوده و ديگري. اما مي‌دانم و مي‌گويم كه نمي‌شود و نبايد براي اثبات راي و نظر خود يا بازگرداندن اعتبار سياسي هر موضوعي را بازگفت و بانگ برآورد.

اينك نيز از جايگاه طلبه و تلميذ، سوالي دارم و از دانشمندان مجلس و جنابعالي كه سوابق مبارزاتي و همراهي و همدليتان با انقلاب بر همه آشكار است، كه آيا دوشادوشي دين و سياست را عاقبت اين است؟ هزينه دستيابي به اغراض سياسي چيست؟ و آيا هدف و نظر امام راحل رحمه‌الله عليه در پايه‌گذاري اين نظام و رهبر معظم انقلاب و بزرگان مبارز و رسيدن به جامعه‌اي آرام و آرماني، متخلق به اخلاق اسلامي و آموزه‌هاي ناب الهي، با اوضاع اين دو ماهه دشوار نسبتي دارد؟ آيا اگر ياران امام و ا نقلاب با همه خدمت و ارادات دامان صبر از كف نهادند مي‌توان از ديگران انتظار تاب و طاقت داشت؟ و مي‌شود مسائل سنگين سياسي نظام را چنين ساده انگاشت؟

جناب آقاي كروبي!

در ديداري كه دريافته بوديد كه برنامه تلويزيوني خانم ترانه موسوي به طريقي با خانواده ما ارتباطي دارد ماجرا را از بنده جويا شديد و عرض كردم كه بنا به مسائل و مصالحي كه باور داريم اين قصه را براي هيچ‌يك از بزرگان نگفته‌ام و نخواهم گفت؛ چرا كه توطئه رسانه‌هاي بيگانه را مي‌دانم. فتنه‌انگيزي دشمنان را ديده‌ام و ناصبوري دوستان را چشيده‌ام. اصرار ورزيديد. خاموش ماندم. قول داديد كه تنها براي اطلاع خود كنجكاويد حتي نه براي نقل‌قول‌هاي خاص. قول شما و ارادت اين كمترين به امام، آن مراد فرزانه‌اي كه لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سكوتم را نزد شما و تنها شما شكست تا در سينه شما و تنها شما بماند و عرض كردم كه قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده و شنيديد. ليكن با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. ناباورانه مطلب را خواندم و تاسف و دريغم علاوه شد آن گاه كه ديدم آنچه گفته‌ام، نگفته‌ايد!

آبي بود و از جوي برفت، تيري بود و از چله گذشت. ليكن اين سوال باقي است كه گفته شما، دوا بود يا درد؟ با اين كار، كمكي به انقلاب شد يا جريان‌هاي سياسي اين سو و آن سو، كام خود از آن گرفتند؟ حريم انسان پاس داشته شد يا اصول اخلاق مراعات گرديد؟

براي من كه شما را يار و دلسوز نظام مي‌دانم هرچند در مواضع شما نبوده و نيستم باور ناكردني بود و شگفتي‌آور! چه زمانه‌اي است اين زمان كه آب و آبرو را بهايي نيست. عالمان از علم درمي‌گذرند و عهدها فراموش مي‌شود به آساني:

دستان خسته بر آسمان برمي‌دارم و دم فروبسته مي‌گشايم و از درگاه يگانه بخشنده و مهربان براي ايران اسلامي دعا مي‌گويم.

سيد حسين شاهمرادي
برادر همسر ترانه موسوي