جمعه 31/4/84
چهل و دومين روز اعتصاب غذا
آقايان مى خواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند
طوطى نقل و شكر بوديم ما
مرغ مرگ انديش گشتيم از شما
فقيه آزاده، ظلم ستيز، شجاع و پشتيبان مظلومان
حضرت آيت الله العظمى منتظرى
نامه محبت آميز مورخ 25/4/84 حضرتعالي، خونى گرم در رگهاى بى خون من جارى كرد. از سالها پيش شما براى من نماد شجاعت و ايستادگى در برابر خودكامگان بوديد و هميشه دوست داشتم در مكتب شما شجاعت بياموزم.
پس از اعدام گسترده زندانيان در تابستان 1367 و سكوت همگان در برابر آن جنايت ضدبشري، فقط و فقط شما در برابر آن ايستادند؛ غافل از آنكه هر كس در مقابل جنايت سكوت نمايد، به همان ميزان در آن مشاركت دارد. پس از آن هم با آن كه حضرتعالى را در بيتتان زندانى كردند، از تمامى زندانيان سياسي، فارق از عقايد متفاوتشان، دفاع كرديد و حامى جدى خانواده آنها بوديد و هستيد. شجاعت و مردانگى شما تا حدى است كه حتى مخالفان جدى شما نيز بارها بدان اعتراف كرده اند.
حضرتعالى با آن كه از نويسندگان جدى قانون اساسى و يكى از تئوريسين هاى نظريه ولايت فقيه بوديد، خيلى زود به اين مساله پى برديد كه معضل اصلى ناشى از همين تئورى است. آن نظريه وقتى از عالم انتزاع به زمين واقعيت پاى مى نهد و لباس عينيت به تن ميكند، چهره غيرانسانى خود را عيان ميسازد. شما سعى كرديد تا ولايت فقيه را به "نظارت فقيه" فرو كاهيد تا شايد گره از كار فروبسته جمهورى اسلامى بگشاييد؛ اما مشكل ايران با زوال انديشه و لايت فقيه و رفتن مصداقش حل خواهد شد.
من و دوست عزيزم سعيد حجاريان، نظام سلطانى را اصلى ترين مساله عرصه سياسى ايران مى دانيم. آقاى حجاريان پيش از دوم خرداد 76، مقاله اى بلند در ماهنامه اطلاعات سياسى- اقتصادى درباره نظام سلطانى و راههاى گذار از آن به نظامى دموكراتيك منتشر كرد. حجاريان ميخواهد قدرت سلطان را كاهش دهد و او را به ملكه انگليس تبديل نمايد. اما من مى گويم ما به شاه و ملكه نياز نداريم. محل نزاع، مشروطه خواهى و جمهورى خواهى است. به گمان من نافرمانى مدنى مهمترين تاكتيك براى گذار از سلطانيسم به دموكراسى است. سعيد حجاريان، نافرمانى مدنى را "فشار از پايين" نام نهاده است. او مى خواهد از طريق فشار از پايين، از قدرت سلطان (رهبر) بكاهد.
"عدم همكارى" با حاكم شخصي، تاكتيك ديگرى است كه بر آن تاكيد كرده ام. در اينجا هم با حجاريان در يك جبهه قرار داريم. فرداى روزى كه آقاى عبدالله نورى را در زندان اوين حبس كردند، در دفتر صبح امروز با حضور مرحوم دكتر نورى جلسه اى داشتيم در اين باره كه "چه بايد كرد؟". قرار شد دكتر نورى به آقاى نورى بگويد با استعفا از مجمع تشخيص مصلحت نظام، حكم رهبرى را پس دهد چرا كه فردى كه به تبليغ عليه نظام محكوم شده است، صلاحيت تشخيص مصلحت نظام را ندارد.
اين، همان تاكتيك عدم همكارى با حاكم خودكامه است. آقاى كروبى پس از انتخابات رياست جمهورى اخير، با استفاده از همين تاكتيك از مشاورت رهبرى و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا كرد. تمامى احكام سلطان فاقد مشروعيت (اعتبار) است و براى گذار به دموكراسى بايد عدم همكارى با خودكامه را برگزيد.
در خصوص آقاى خاتمى هم روشن است كه پس از 12 مرداد، آقاى خامنه اى وى را به عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى و مشاور رهبرى منصوب خواهد كرد. آقاى خاتمي، شجاعت آقاى كروبى را ندارد، لذا با پذيرش حكم، درجلسات شركت خواهد نمود. اما پس از مدتى رفته رفته، شركت خود را در آن جلسات به صفر خواهد رساند؛ يعنى همان كارى كه مهندس موسوى و آقاى موسوى خوئينيها كردند؛ اما عدم همكارى شفاف چيز ديگرى است.
آيا آقاى خاتمى نمى داند كه آقاى خامنه اى چگونه از وى براى برگزارى انتخابات نامشروع مجلس هفتم و رياست جمهورى به منظور يكپارچه كردن حاكميت استفاده و او را مجبور كرد تا هر دو انتخابات را سالم و دموكراتيك بخواند؟ آقاى خاتمى دموكراسى و انتخابات آزاد و منصفانه را به خوبى مى شناسد. با اين همه حكومت مادام العمر آقاى خامنه اى را دموكراسى مى خواند و رهبر را الگوى جوانان معرفى مى نمايد.
به گمان من نخبگان ما امروز بيش از هر زمان ديگرى با فرهنگ دموكراتيك آشنا هستند. پيشگامان دموكراسى و آنان كه فرايند دموكراسى را در جوامع غيردموكراتيك پيش برده اند، به هيچ وجه تا حد نخبگان ما فيلسوف و تئوريسين نبوده اند. مشكل اصلى ما "فقدان دانش دموكراتيك" نيست، بلكه عدم آمادگى براى پرداخت هزينه است. دموكراسى به مردان عمل، زنان شجاع و جوانان ايستا نياز دارد. راهگشاى آزادى و حقوق بشر، ايثار و از خودگذشتگى است، نه صرفا آشنايى با فرهنگ مدرن. بايد مدرنيته و نظام اجتماعى مدرن را شناخت، و بين نظر و عمل، پيوند برقرار كرد تا دموكراسى برپا گردد.
حضرتعالى به خوبى مى دانيد كه چرا حجاريان ترور و ويلچرنشين و گنجى زندانى و مرغ مرگ انديش شد؟ چرا محسن كديور 18 ماه و عبدالله نورى سه سال زندانى شدند؟ محسن كديور سالهاست كه مشغول نشان دادن سست و بى دليل بودن نظريه ولايت فقيه است و آقاى نورى در مقابل شخص ولى فقيه ايستاد. در واقع آقاى خامنه اى چنان همه جا را پر كرده است كه هر كجا پا گذاشته شود، به حريم او تجاوز شده و هر كجا دستى رها شود، با او برخورد خواهد كرد.
حضرت آيت الله!
حضرتعالى به خوبى به اين امر وقوف داريد كه عالم سياست با عالم شعر و شاعرى تفاوت دارد. ابهام و ايهام، ذاتى شعر و شاعرى است، اما شفافيت و صراحت، ذاتى عرصه سياست دموكراتيك است. از اين رو، آقاى خمينى به صراحت تمام مى گفت: "شاه بايد برود" اينك هم به صراحت و روشنى تمام بايد گفت: "آقاى خامنه اى بايد برود" چرا؟ براى اين كه بنا بر نظريه آقاى خميني، آقاى خامنه اى اينك از رهبري، خود به خود ، عزل شده است. آقاى خمينى مى گويد: "هر فردى از افراد ملت حق دارد مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و او بايد جواب قانع كننده دهد و در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامى خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول است." (آيت الله خميني، صحيفه نور، جلد 4، ص 190)
طى سالهاى گذشته، بارها آقاى خامنه اى از سوى افراد مختلف استيضاح شده است، اما نه تنها به پرسش هاى پرسش كنندگان پاسخ نگفته است، بلكه پرسش كنندگان را به شدت سركوب كرده است. مطابق انديشه آقاى خميني، آقاى خامنه اى ديگر زمامدار جمهورى اسلامى ايران نيست و از اين سمت عزل شده است.
فقيه عاليقدر!
به خاطر اين عقيده تاكنون بيش از 2000 روز حبس را در دوره رهبرى آقاى خامنه اى تحمل كرده ام. اما اينك بخش رسانهاى قتل هاى زنجيره اي،از پروژه مرگ گنجى سخن مى گويد، يعنى آنها به دنبال مرگ من هستند. يكشنبه شب 26/4/84 ، سعيد مرتضوى به ديدن من آمد، مى گفت مرگ تو صددرصد به نفع جمهورى اسلامى ايران است، ولى اگر تو بميرى و بيگانگان جوسازى كند، پنجاه درصد براى نظام مضر است. ما تو را به بيمارستان آورديم تا اين ميزان را كاهش دهيم. مرگ در بيمارستان، طبيعى است.گفت اگر اين ها را بيان كنى من آن را تكذيب مى كنم. از سوى ديگر مرتضوى به يكى از وزرا گفته است همسر گنجى با فحاشى او را مجبور به اعتصاب غذا كرده است. در مصاحبه اى در روز دوشنبه 27/4/84 مدعى شده: "دوستانى كه در رسانه ها به ايشان توصيه ميكنند كه دست از اعتصاب غذا بردارد، همين افراد حسب اطلاعات واصله، مشوق اصلى او در اقدامات غيرمتعارف هستند". حضرتعالي، دكتر سروش، آقاى حجاريان، آقاى كديور و ديگر دوستان از طريق رسانه ها به من توصيه كردهاند كه اعتصاب غذا را بشكنم، اما دادستان تهران مدعى است اين عزيزان مرا ترغيب به اعتصاب غذا ميكنند.
مساله مشخص است: آقايان مى خواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند. ما بايد بدانند كه گنجي، زهرا كاظمى نيست. اگر گنجى به هر طريق بميرد قاتل او آقاى خامنه اى است. آقاى خامنه اى با فعال كردن سعيد مرتضوى و بخش رسانه اى قتل هاى زنجيره اي، ممكن است بتواند از شر گنجى خلاص شود، اما نميتواند از مسئوليت قتل او گريبانش را رها سازد. اگر گنجى كشته شود، مرگ او، مرگ آزادي، دموكراسى و حقوق بشر نيست. مرگ گنجى ممكن است آبى در كوير باشد و بذرهاى آزادى را سيراب نمايد.
اكبر گنجى
جمعه 31/4/84
چهل و دومين روز اعتصاب غذا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر